محققان می گویند کارمندان باید بتوانند محل کارشان را دوست داشته باشند. اگر کارمندان محل کارشان را دوست داشته باشند، نه تنها برای سلامت روان و رفاه خودشان که برای سازمان هم (چه از نظر مالی و چه غیر مالی) مفید است. وقتی فرهنگ محل کار به شیوه ای هدفمند ایجاد می شود تا قابل احترام و الهام بخش باشد، کارمندان شادتر، بهره ورتر و متمرکزتر هستند.
متاسفانه تعداد انسان هایی که محل کارشان را دوست ندارند، خیلی زیاد است. بعضی سازمان ها ناسالم و مملو از رفتارهای توهین آمیزند. بعضی دیگر اساسا کسل کننده اند. به دلایل مختلف، کارمندان بی شماری در محل کارشان احساس زندانی بودن، بی اعتنایی و بی حوصلگی می کنند.
برای ایجاد یک فرهنگ سالم، سخت باید تلاش کرد، از اشتباهات باید درس گرفت. محتوای این کتاب، یعنی مساله ی فرهنگ سازمانی، شاید این پرسش را به ذهن تان متبادر کند که ، «کدام مساله؟» به طور خلاصه، این مساله ی بنیادین دو بخش دارد:
«فرهنگ سازمانی چگونه روی میزان علاقه ی کارمندان به محل کارشان اثر می گذارد؟» و «چگونه می توانید فرهنگ تان را بهبود دهید؟». در این کتاب کمک تان می کنیم با تمرکز روی عناصر تشکیل دهنده ی فرهنگ سالم در محل کار، به این دو سوال جواب دهید.
با توجه به این که این کتاب را برای مطالعه انتخاب کرده اید، به احتمال زیاد از فرهنگ سازمانی تان راضی نیستید یا شاید تصور می کنید فرهنگ سازمانی تان می توانست دست کم نسبت به زمان حال کمی بهتر باشد.
اگر در اعماق وجودتان باور دارید راه بهتری وجود دارد و شرایط نباید به همین منوال ادامه پیدا کند، این کتاب برای شما مفید است.
اگر نمایی زودگذر از آن چه را که دنبالش هستید، می بینید، ولی دقیقا نمی دانید چگونه فرهنگ محل کارتان را وادار به تغییر کنید، این کتاب می تواند برای شما مفید باشد.
اگر از آن دسته افراد خوش شانسی هستید که در یک سازمان با فرهنگ قوی کار می کنید، ولی نمی دانید این نقطه ی قوت را چگونه همگام با پیشرفت و تغییر حفظ کنید، این کتاب برای شما مفید است.
اگر رهبر یک سازمان هستید و آگاهانه به دنبال پرورش یک فرهنگ سازمانی سالم هستید، این کتاب برای شما مفید است.
بخش زیادی از مسئولیت سلامت فرهنگ سازمان روی دوش رهبر است، ولی تمامی افراد حاضر در سازمان در تاثیرگذاری روی فرهنگ سازمان و حفظ آن نقش دارند. در این کتاب از واژه ی «رهبران» به شیوه ی غیرانحصاری برای اشاره به تمامی کسانی که در محل کار روی دیگران اثر می گذارند، استفاده کرده ایم.
کتاب «چگونه یک محیط کاری عالی بسازید»؛ برای ناظران، مدیران، پرسنل، منابع انسانی، نمایندگان اتحادیه، مدیران اجرایی و سایر کسانی که مسئولیت رهبری را در سازمان ها به دوش می کشند، مفید است.
آنچه در این کتاب می خوانید
بینش های ارائه شده در این کتاب نشات گرفته از فرصت های یادگیری و تجربیات بی شماری نویسندگان آن است که در محل کار خودشان و همچنین در سازمان های بی شماری که با آن ها همکاری داشته اند، کسب کرده اند.
در کنار این تجربه ها و سایر پروژه ها، «نظرسنجی مساله ی فرهنگ» را هم برگزار کرده اند، که شامل چشم اندازهای بیش از دوهزار و چهارصد شرکت کننده درباره ی بایدها و نبایدهای یک محل کار بی نقص است. از کارمندان و رهبران پرسیده اند آیا محل کارشان را دوست دارند یا نه، بعد، پاسخ خای شان را به مجموعه ای از اظهارنظرها درباره ی فرهنگ محل کار ربط داده اند.
نتایج نظرسنجی شگفت انگیز بود. نتایج، بینش ها و نقل قول های برگرفته از نظرسنجی در فصل های کتاب گنجانده شده است و کتاب را غنی تر و پربارتر کرده است. در بخش «تحلیل نظرسنجی» تحلیل دقیق تری از این نظرسنجی ارائه شده است.
فصل اول کتاب توضیح می دهدکه فرهنگ سازمانی باید در تمامی سازمان ها در اولویت قرار گیرد. فصل های دیگر هر کدام به یکی از جنبه های بخصوص ساخت، متحول سازی و حفظ یک فرهنگ سالمدر محل کار می پردازند.
پرسش هایی در پایان هر فصل قرار داده شده که برای تامل فردی با مباحث گروهی گسترده تر می توانید از آن ها، استفاده کنید. بخش منابع در پایان کتاب مثال های بیش تر و ابزارهای کاربردی تر را در اختیارتان قرار می دهد تا در سازمان های خودتان از آن ها استفاده کنید.
مشخصا، تمامی جنبه های بررسی شده در این کتاب کاربرد مستقیم برای تمامی خوانندگان ندارند. هدف ارائه «یک طرح جامع و یکنواخت» برای همه ی سازمان ها نیست، بلکه کوشیده شده شما را در مسیر ساخت و حفظ فرهنگی که کارمندان را به کار کردن تشویق می کند، یاری و حمایت کند.
هدف از نوشتن کتاب «چگونه یک محیط کاری عالی بسازید»، کم کردن درد و رنج های بسیاری است که کارمندان در محل کار متحمل آن می شوند تا از این طریق رفاه جمعی مان را بیش تر کنیم. می خواهیم سهم مان را در ساخت دنیایی که همه ی انسان ها محل کارشان را دوست دارند، ادا کنیم.
گزیده ای از کتاب
قدرت هوش جمعی
اغلب به ما گفته می شود از پیروی از جمع خودداری کنیم. «جورج برنارد شاو» در جملاتی که به او نسبت داده شده است، می گوید، «بعضی وقت ها حق با اقلیت است؛ اکثریت همیشه اشتباه می کند». ولی گاهی اوقات جمعیتی می تواند بینش هایی را ارائه دهد که یک فرد قادر به ارائه ی ان ها نیست. «فرانسیس گالتون»، پژوهشگری برجسته در اوایل سده ی نوزدهم، این نکته را به خوبی نشان داده است. او در یک بازار محلی به طور اتفاقی با مسابقه ای مواجه شد که در آن از بازاریان دعوت می شد وزن گاو نری را بعد از اینکه قصابی شده بود، حدس بزنند. فردی که حدسش دقیق تر می بود، برنده می شد. بیش از هشتصد نفر در این مسابقه شرکت کردند.
«گالتون» متوجه شد هر چند پاسخ های انفرادی تفاوت خیلی زیادی با هم داشتند، میانگین پاسخ ها به وزن واقعی گاو نر خیلی نزدیک تر بود. در این مثال، گروه درست حدس زده بود. این توانایی گروه ها در رسیدن به تصمیم بهتر نسبت به افراد، «خرد جمعی» یا «هوش جمعی» نامیده می شود.
خیلی از ما دوست داریم این طور فکر کنیم که اکثر ما در زندگی مان از جمع پیروی نمی کنیم، ولی واقعیت این است که اکثر ما برای پیدا کردن مسیرمان به خرد جمعی نگاه می کنیم. در آمازون یا گوگل ریدز برای انتخاب کتاب بعدی مان برای مطالعه سراغ بررسی های کاربران می رویم و اکثر ما برای تصمیم گیری درباره ی این که در تعطیلات کجا غذا بخوریم، از سایت گردشگر«تریپ ادوایزر» کمک می خواهیم یا بررسی های رستوران ها را می خوانیم…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.