از جهاتی می شود نیاز به موفق شدن را با نیاز به نفس کشیدن مقایسه کرد. ما از وقتی متولد می شویممی خواهیم کار بیش تری انجا دهیم یا دستاوردهای بیش تری داشته باشیم و پیشرفت کنیم. این در ذات همه ی ماست و فقط باید حواسمان باشد که مسیر موفقیت را اشتباه انتخاب نکنیم. چون وقتی راهی را طی می کنیم و بعد از مشخص شدن دستاوردها به اشتباه بودن انتخاب مسیرمان پی می بریم، دیگر خیلی سخت است که بخواهیم تجدیدنظری صورت دهیم.
کتاب «رازهای موفقیت یک کسب و کار ایرانی» درباره موفقیت در زندگی و کار نوشته شده است. و تجربیاتی است که از پیمودن مسیری در کسب و کار به دست آمده و می تواند الهام بخش کسانی باشد که می خواهند تحول در زندگی را از مسیر کارآفرینی تجربه کنند. مسیر کارآفرینی صرفا انتخاب راهی برای کسب معیشت نیست. این راهی است انسنا ساز که در آن تفاوت آدم های آغاز راه با کسانی که بخش های پایانی این مسیر رسیده اند، بسیار چشمگیر است.
شاید ابتدای راه کارآفرینی، به قصد معیشت باشد. ولی وقتی فرد، درگیر آن می شود، تجربه ای به دست می آورد که شاید بزرگ ترین و گران بهاترین تجربه عمر برای یک انسان باشد. در این راه، حتی نوع نگاه ما به موفقیت هم عوض می شود. دیگر، موفقیت را یک اتفاق ناگهانی در زندگی مان نمی دانیم که زندگی مان را به قبل و بعد از آن تقسیم می کند و این قبل و بعد، زمین تا آسمان با هم فرق دارند. در این مسیر متوجه می شویم موفقیت، پدیده ای تدریجی است که با بهبود تدریجی و مستمر به وجود می آید.
در این مورد باید با خودمان صادق باشیم. سال هاست به ما از رازهای موفقیت و فرمول نهایی آن گفته اند و نوش داروی موفقیت برای مان تجویز کرده اند. اما آن هایی که دستاوردهای قابل توجهی در زندگی داشته اند و در رسیدن به اهداف شان موفق شده اند، می توانند به شما بگویند که هیچ معجون جادوگرانه و یک باره ای برای موفقیت وجود ندارد. چون تجربه ثابت کرده که چنین راه هایی بیش از آن که جاده ای برای موفقیت و شادکامی باشند، مسیری به سراب و بی نتیجه گی هستند.
قرار نیست با دو ساعت وقت گذاشتن روی یک کسب و کار اینترنتی که احتمالا در شبکه های اجتماعی فعال است و جذب مخاطب و مشتری می کند، به درامد چند ده میلیون تومانی در ماه برسید.
بسیار جذاب است که تصور کنید در دریاچه ای روی قایق ماهی گیری نشسته اید و در حین ماهی گیری و در آرامش مطلق، صدای زنگ پیامک موبایل تان را می شنوید که واریز لحظه به لحظه پول خرید مشتریان تان را از کسب و کارتان به اطلاع تان می رسد. چنین تصویری محال نیست اما قطعا واقعیت را آن طور که باید به شما نگفته اند!
واقعیت این است که وقوع چنین تصویری ممکن است؛ منتها نه در زمانی کوتاه و نه صرفا با تصمیم که در ذهن تان می گیرید و فکر می کنید برای خوشبختی و بهروزی و موفقیت، فقط همین را احتیاج دارید و همین و بس. به شکل قطعی به شما می گوییم چنین چیزی ممکن نیست. راه موفق شدن با خوردن قرص آن و با یک حرکت ضربتی به دست نمی آید. این مسیر، باور می خواهد و پیمودن تدریجی مسیر با عزمی آهنین و مداوم را طلب می کند.
در زندگی روزمره می شنویم که فلانی، یک شبه ره صد ساله پیمود و وضعیتش به ناگهان از این رو به آن رو شد. به شما اطمینان می دهیم با اندکی بررسی متوجه خواهید شد که چنین شخصی چگونه مسیری دشوار را با مداومت پیموده و اندک اندک به دستاوردی رسیده است که دیگران به آن، جهش و موفقیت ناگهانی و انفجاری در زندگی می گویند. اگر چه جهش های ناگهانی، اتفاق می افتند، اما بر اثر تلاش های طولانی و مستمر به دست می آیند.
انتخاب های درستی که امروز انجام می دهید، شما را در منحنی موفقیت، بالاتر می برند و مهم ترین ابزارهای شما در این مسیر عبارت اند از مطالعه، آموزش و اقدام.
غلامرضا جامعی نویسنده کتاب «رازهای موفقیت یک کسب و کار ایرانی» می گوید: «سال ها پیش، بزرگی در مورد کتاب و آموزش نوشت: «کتاب، وسیله ای است که کسی ده یا بیست سال از زندگی اش و کل چیزهایی را که یاد گرفته است، خلاصه می کند و می دهد به تو تا بتوانی سال ها یادگیری را در چند روز فشرده کنی».
تلاش کرده ام این کتاب را این گونه بنویسم. من از صفر و در شرایطی کسب و کاری به نام مجموعه فروشگاه های امیران را شروع کردم که شاید خیلی چیزها منطقا نشان می داد که نباید در کسب و کارم موفق شوم؛ ولی بر این استدلال های به ظاهر منطقی غلبه کردم و نشان دادم که می توان منطق خود را پیش برد و به نتیجه رساند، حتی اگر همه چیز به ظاهر علیه شما باشد و از انرژی پیمودن مسیر، تهی تان کند…
تلاش کرده ام این مجموعه یادداشت ها بتوانند الهام بخش تان در پیمودن مسیر موفقیت و رسیدن به اهداف تان در زندگی باشند و قوت قلبی ام این است که این آموزه ها به من کمک کرده است و دلیلی ندارد یاری گر شما نباشد. پس پیشنهاد می کنم که این موضوعات را بخوانید و به کار ببندید و نتایج شان را به نظاره بنشیند. باشد که مقبول افتد و مطلوبی حاصل کند».
گزیده ای از کتاب
ذهنیت خلاقانه یک کارآفرین
استادی داشتم که در بعضی جلسات مدیران فروشگاه های امیران از او می خواستم حضور پیدا کند و در جریان روند جلسه باشد و یک جورهایی جلسه را مدیریت کند. علت این که از او می خواستم قبول زحمت کند و به جلسات بیاید، این بود که ما را عادت می داد همیشه به گونه ای متفاوت در مورد مسائل فکر کنیم؛ و جالب این که هر وقت راجع به مسائل به شکل متفاوتی فکر می کردیم، به چنان راهکارهای درخشانی می رسیدیم که تا قبل از آن اصلادر مخیله مان نمی گنجید.
این استاد ما سال ها در زمینه خلاقیت و نوآوری مطالعه داشت و تدریس کرده بود و روند جلسات ما را هم طوری پیش می برد که ما سراغ ایده های جدی برویم و از بیان این ایده های جدید ابا نداشته باشیم. با کمی تفاوت و نوآوری بیش تر، شبیه همان اتاق فکرهایی ست که الگوها و نمونه هایش را در کتاب ها و شرکت های معتبر دنیا می بینیم.
امروز، بعضی وقت ها که فرصتی پیش می آید تا با مشتریان فروشگاه ها صحبت کنم و می شنوم که آن ها از برخی ایده های جدید فروشگاه استقبال کرده اند، یاد جلسات با مدیران فروشگاه های امیران می افتم که در ان ها تلاش می کنیم برنامه ها و ایده ها را از زوایایی جدید بررسی کنیم و در این مورد، با خودمان شرط گذاشته ایم که تا وقتی به نگرشی خلاقانه و نوآورانه در مورد یک ایده یا برنامه نرسیده ایم، اجرای شان را شروع نکنیم…