اقتصاد ماهیت چرخه ای دارد و می توان آن را به فصول سال تشبیه کرد که همواره می چرخد. از بهار به تابستان و از تابستان به پاییز و از پاییز به زمستان و دوباره از زمستان به بهار می رسیم.
ماهیت چرخه ای اقتصاد، باعث می شود که دائم بازی عوض شود و بر این اساس نیاز باشد که ما خود را با آن شرایط وفق دهیم؛ تا نه تنها باقی نمانیم، که رشد هم پیدا کنیم.
تاریخ نشان می دهد زمان شکوفایی بسیاری از افراد موفق، همین ادوار مختلف افت یا رکود اقتصادی بوده است.
در دوران رکود، رسانه ها می کوشند بدترین اخبار ممکن را در جامعه منتشر کنند تا مخاطب بیش تری به دست آورند. در هنگامه ی همه گیری این اخبار منفی و روحیه زدا باید سراغ این قانون روان شناسی رفت که می گوید افرادی که خودشان را مخالف وضع موجود نمایش می دهند، شجاع تر و صادق تر به نظر می رسند و راحت تر مردم را به خود جذب می کنند.
در دوران رکود اقتصادی باید همه مان سفیر آگاهی و امیدواری باشیم و از گفت و گو درباره ی نکات منفی و نیمه خالی لیوان بپرهیزیم.
ذهن هر آن چه را که ما روی ان متمرکز شویم، به خود جذب می کند، پس باید از اخبار منفی دوری کنیم و ذهن خود را روی فرصت هایی که در پیش است متمرکز کنیم. بدانیم هر بحرانی با خود فرصت هایی را به همراه می آورد. اگر ذهن ما درگیر مشکلات باشد، فرصت ها را نخواهد دید؛ چون بین مشکلات بسیار، گم می شوند و ما توجهی به آن ها نخواهیم کرد.
برای موفقیت در اقتصاد چرخه ای باید همچون یک کشاورز عمل کنیم. گشاورزان به خوبی، فصول سال را می شناسند و می دانند که در هر فصلی چه باید بکنند.
آن ها صبورند و پرتلاش. در زمانه ای که هیچ جوانه ای را روی خاک نمی بینند، دست از مراقبت و تلاش برنمی دارند؛ در صورتی که افراد معمولی اگر مدت کوتاهی ثمره ی زحمات شان را نبنند؛ به سرعت دست از پیمودن مسیر می کشند.
در شرایط اقتصادی سخت می شود راحت تر از دوران رونق، سهم بازار گرفت؛ چون معمولا بزرگان صنعت، در دوره ی رکود عقب می کشند و برای شان اقتصاد جذابیتی برای تلاش ندارد و فرصتی ایجاد می شود تا کوچک ها با انعطاف پذیری خاص خود، کم کم بازارها را فتح کنند و به رهبر بازار تبدیل شوند.
اقتصاد را در ذهن خود همچون فصول سال ببینید و واکنش درستی در هر شرایط داشته باشید. این چرخه ها ممکن است هر پنج تا ده سال یک بار تکرار شوند.
کتاب «اگر اول نباشی، آخر می شوی» به شما کمک می کند تا در شرایط اقتصادی سخت بهترین تصمیم ها را بگیرید و کسب و کار خود را حتی رشد و توسعه دهید.
اگر اول یا آخر بودن به نظر بعضی ها غیرمنصفانه و قبول کردنش برای شان سخت باشد؛ ولی در دنیای واقعی (جدا از نوع کسب و کار یا شغل دوم) تنها جایگاه مهم، جایگاه اول است. این جایگاه به شما امکان می دهد در برابر طوفان ها مقاومت کنید، توجه بیشتری به دست آورید و به جای راه افتادن دنبال رقبا، آن ها را دنبال خودتان بکشید. ولی قبول کنید؛ اگر قرار نباشد مجبور به مصالحه یا اکتفا کردن به چیز دیگری شوید یا امتیازی از دست بدهید، جایگاه اول را به هر جایگاه دیگری ترجیح می دهید، مگر نه؟ همه ی ما می دانیم اگر بین جایگاه اول و هر جایگاه دیگری حق انتخاب داشته باشیم، کدام را ترجیح می دهیم.
برخلاف سیستم ها و فرهنگ هایی که همه، به صرف شرکت در فعالیت اجتماعی و بدون توجه به میزان تلاش، توانایی ها یا حتی امتیازشان پاداش می گیرند، در دنیای کسب و کار، تنها جایگاه مهم (و جایگاهی که بزرگ ترین پاداش را به همراه دارد)، بدون شک جایگاه اول است. اگر جایگاه غالب را در بازارتان نداشته باشید، موقعیت تان در خطر خواهد بود. در اقتصادهایی که کسب و کارهای زیادی دارند، شرکتی که در جایگاه اول قرار دارد، دائم مشتری به دست می آورد و اندازه و میزان حضور خودش را بالا می برد. در دوران کسادی شرکت غالب همچنان از جایگاه اول خود سود می برد و سهم بازار را از بقیه رقبا می گیرد و ان هایی که در جایگاه های بعدی هستند، هزینه شرایط موجود را می دهند…
بنابراین از اکتفا کردن و معقول بودن دست بردارید. شرایط دنیای امروز ایجاب می کند شما باید اول باشی تا به خواسته هایتان برسید. این کتاب شما را وادار می کند تا هر دقیقه از روز برای به دست آوردن جایگاه اول کسب و کارتان بجنگید و تلاش کنید. وقتی وضع بازار خوب است، باید در راس آن باشید و وقتی وضع خراب می شود، باید بروید دنبال سهم بازار…
در این کتاب گرنت کاردون در 19 فصل، راهکارهای لازم برای اول شدن در کسب و کار را به شما می آموزد..
گزیده ای از کتاب
موثرترین تماس برای پیشروی و فتح
ملاقات حضوری، قدرتمندترین روش تماس با مشتری ست که پیشبرد موقعیت شما را در بازار تضمین می کند. تاثیر یک ملاقات حضوری به اندازه ی ده تماس تلفنی ست. سمینارها و کسب و کار سخنرانی ام را روی این فرض بنا کرده ام که دیدار شخصی با مشتریان (حتی با کسانی که من را نمی شناسند) بهترین روش برای رشد یک شرکت است. یک بار، وفتی برای ارائه ی سمینار ممفیس بودم، به سه نفر از مشتریانم سر زدم تا سلامی بکنم؛ کاری که هم روی خودم و هم آن ها تاثیر زیادی می گذاشت. وقتی اولین کسب و کارم را راه می انداختم، وقت هایی بود (که کم هم نبودند) که نمی توانستم وقتی برای ملاقات بگیرم. بنابراین تصمیم گرفتم ملاقات «سرد» داشته باشم تا مشتری ها مرا بشناسند. این ترسناک ترین کاری بود که در کل زندگی ام انجام داده ام؛ ولی چون معروف نبودم و سرمایه ای برای تبلغات نداشتم؛ تنها کاری بود که می توانستم برای معرفی شرکتم به آن هایی انجام دهم که می خواستم طرف معامله ام باشند.
برقراری ارتباط فردی، انرژی زیادی می برد. باید جرات زیادی به خرج بدهید؛ ولی این کار کمک تان می کند مهارت هایی به دست بیاورید که بدون تکرار نمی شود در آن ها استاد شد. این عادت بیش تر از هر رویکرد دیگری به موفقیت شخصی و حرفه ای ام کمک کرده است. علاوه به دست آوردن مشتری، تماس شخصی، چنان سطحی از اعتماد را در مشتری به وجود می آورد که با هیچ روش دیگری قابل رسیدن نیست. وقتی در این مهارت استاد شوید، قادر خواهید بود از خود و خاندان تان مراقبت کنید و در هر کجای این عالم که بخواهید کسب و کار راه بیندازید…