همه ی ما در سطح خودآگاه دوست داریم و می خواهیم که به ثروت برسیم، ولی در اعماق ناخودآگاهمان یک سری باورها وجود دارد که در راه رسیدن به اهداف مان مثل یک مانع عمل می کند و اجازه ی رسیدن به ما نمی دهد. سوال من از شما این است: عقاید شما درباره ی پول چیست؟ آیا شما هم مثل خیلی ها فکر می کنید که پول چرک کف دست است؟ آیا فکر می کنید پولدارها آدم های دزدی هستند؟ باورهای شما در مورد پول و پولدارها چیست؟ اعتقاد پدر و مادر شما در مورد پول چه بوده است؟ وقتی بچه بوده اید در مورد پول چه چیزهایی به شما می گفتند؟
هر انسانی در زمان صفر تا هفت سالگی نمایشنامه و پیش نویس زندگی اش را در مورد پول، وضعیت سلامتی، خانوادگی، شغلی و … می نویسد. برای همین باید مراقب حرفایی که در زمان کودکی به فرزندان خود می زنید، باشید.
انسان دو دسته هستند: دسته ای از آدم ها با نگرش قربانی پیش می روند. آن ها همیشه جامعه، خانواده، خداوند، پدر و مادر، همسر و … را متهم و باعث شکست ها و ناکامی های خود می دانند. به جرات می توان گفت این افراد به جایی نمی رسند و نه دریچه ای جهت کسب ثروت به روی شان باز می شود. رسیدن به ثروت نیازمند یک ذهن خالی، شفاف و سبک است. اما دسته ی دوم انسان های مسئول و قهرمان هستند. این دسته از پنجره ی من خوبم، تو خوبی، به خودشان و اطافیان و جهان هستی نگاه می کنند. در پذیرش کامل زندگی هستند و می دانند که هیچ اتفاقی، اتفاقی رخ نمی دهد. هیچ اتفاقی در این جهان هستی بیهوده نیست. انسان مسئول می داند که سراسر زندگی یک لطف و یک بازی است و این بازی قوانین خاص خودش را دارد.گاهی می بریم و گاهی می بازیم و باختن ما به معنای محکومیت ما نیست…
ثروت و فراوانی خدواند درست مثل همین باران، همیشه و همه جا به سرعت در حال باریدن است. باران برایش فرقی ندارد که شما چه نژادی دارید، در کدام محله می نشینید یا چند سال دارید، موقع باریدن همه کس و همه چیز را سیراب می کند. اگر می خواهید باران را ذخیره کنید، هر چه ظرف بزرگتری بگذاری، آب بیش تری را هم می توانید ذخیره کنید. پس ظرف وجودت را بزرگ کن، ترس هایت را کنار بگذارید، کینه، رنجش و تعارضات را دور بریزید تا بتوانید از حداکثر ظرفیت وجودی برای جذب برکت و ثروت الهی استفاده کنید. پول عاشق سرعت است؛ این یکی از مهم ترین اصول در جذب پول بیش تر است. ولی اکثر افراد درباره اش چیزی نشنیده اند. چون افرادی که اغلب با بیش ترین سرعت عمل می کنند، بیش ترین پول را در می آورند. وقتی ایده ای به ذهن تان می رسد، باید همه چیز را کنار بگذارید و نهایت تلاش تان را برای عملی کردن و تکمیل و عرضه ی آن به بازار انجام دهید. همیشه می توانید بعدا در مورد ایده ای که داشتید، تجدیدنظر کنید، ولی به طور کلی، اولین فردی که آن را در معرض عموم قرار می دهد، اولین فردی است که سود می برد.
جو ویتالی که در فیلم معروف راز حضور دارد در کتاب پول عاشق ثروت است؛ به ما می گوید که بقیه ی افراد هم شاید همان ایده ی شما یا ایده ی مشابه را داشته باشند. اگر ایده تان را عملی نکنید، فرد دیگری عملی اش می کند و به جای شما سود می برد. ایده ها همیشه به ذهن یک نفر نمی رسد. از نظر متافیزیکی، آن ها به ذهن چند نفر به صورت همزمان می رسند، تقریبا مثل این است که دنیا محکم کاری می کند و مطمئن می شود که این ایده حتما در واقعیت، خودش را نشان می دهد. خیلی از افراد ایده را عملیاتی نمی کنند و برنده کسی است که با عملیاتی کردنش در بازی پول برنده خواهد شد.
هدف اصلی این کتاب، یادآوری این نکته به شماست که قوانین مشخصی حول جذب پول وجود دارند که ارتباطی با بانکداری یا سرمایه گذاری یا مسکن ندارند. این اصول، بیش تر ذهنی هستند. اصول هستی هستند. قوانینی در زمینه ی شیوه ی جذب پول بیش تر با سرعتی بیش از همیشه هستند. این کتاب برای کمک به شما طراحی شده است، فارغ از این که ورشکسته و زیرفشار باشید و به این فکر کنید که چگونه قرار است قبض برق تان را پرداخت کنید؛ یا کارآفرین باشید و پیشاپیش عملکرد نسبتا خوبی داشته باشید. قرار است از سطح اولیه و پر استرس به سطح موفق و توام با آرامش برسید. باورهایتان که باعث محدویت هایتان شده اند را عوض کنید تا وارد ناحیه فراوانی شوید.
این کتاب علاوه بر بخش اصلی شامل دو بخش هدیه برای شما است که خودشان می توانند کتاب مستقل باشند اما در این کتاب گنجانده شده اند تا به تجربه ثروت شما اضافه شود؛ هدیه اول کتاب پس انداز پول است که شیوه های دقیق و نکات ریز پس انداز را به شما یاد می دهد؛ و هدیه دوم کتاب تعاملی رویداد زنده ی جذب پول در همین حالا؛ این گزیده ی ویژه ای از یک برنامه ی زنده به نام جذب پول در همین حالاست.
گزیده ای از کتاب
بی هدف بودم. بارها درباره ی تمرین قدردانی می شنیدم و می گفتم، «بله، چیزی به من بدهید که بتوانم بابتش قدردان باشم و بعد، من قدردان آن خواهم بود.» ولی این طوری جواب نمی دهد.
مداد زرد رنگی را از روی میزم برداشتم، همان مدادی که اکثر ما در کودکی با آن می نوشتیم. شروع کردم به آن نگاه کردن. خیلی سرسری و مردد بودم. با خودم گفتم، «بله، من بابت این مداد قدردان هستم». بعد، شروع کردم به ساختن جملاتی از این دست، «بله، من می توانم با این مداد یادداشت خودکشی بنویسم. می توانم درخواست باج دادن را با این مداد بنویسم.»
بعد، با خودم فکر کردم، خب، می توانم ترانه یا شعر عاشقانه بنویسم. می توانم فیلمنامه یا رمان آمریکایی بزرگ بنویسم. می توانم فهرست خرید یا فهرست کارهای لازم را بنویسم.
فقط با انجام این کار بلافاصله احساسم عوض شد و وقتی تمام دلایل قدردان بودن بابت مداد را بررسی کردم، واقعا در حالت شکرگزاری بودم که نشان می داد دوباره در زمان حال هستم…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.